مدح و مرثیۀ حضرت اُمُّ البنین سلاماللهعلیها
او حـضرت خـاتـون عـالـم ما گدایش شد دستـگـیـر عـالـمی دسـت دعـایش بـایـد بــگـیــرد چــادر اُمُّ الـبـنـیـن را هر کس که افـتـاده عـقـب کـربـبلایش پـیـر و جـوان کـربـلا را داده حـاجت شـنـبه به شـنـبه سـفـرههای بیریایش مـادربـزرگـم بـچـههـایـش را سـپـرده بر معـجـزات سفـرۀ مشکـل گـشـایش هر سال میگـیـرنـد اجـر نوکـری را گـریـه کـنـان فـاطـمـیــه در عـزایـش دار و نـــدار او فــدای کـــربــلا شــد دار و نــدار کــربــلایــیهــا فــدایـش عــبــاس در دامــان او ربِّ ادب شــد رحمت به شیر پـاک و شیر با وفایش این شیر زن با گریه دنیا را به هم ریخت مروان کشد آه از جگـر با هـایهایش تـازه نـکـن داغ دلـش را ای مــدیـنـه دیگـر نـزن اُمُّ البـنـین او را صـدایش ای آسمان خون گریه کن بر غربت او این پیر زن در علقـمه مانده عصایش ای کاش او پـیـری زينب را نـمیدیـد شد مرگ، بعد از کـربلا تنها دعـایش اُمُّ البـنـینِ بی بـنـین را عـاقـبت کشت داغ حـسین و رأس از پـیکـر جدایش |